آقا سلام ! بغض بدی مانده در گلوم
آورده اند سمت شما مرتدان هجوم
دجّالهای فتنه به این شهر آمدند دیدند با توایم ، همه قهر آمدند همسایه بسکه سنگ به همسایه زد امام! شاهینِ فتنه بر سرمان سایه زد امام! در حیرتم گرفته عجب غربتی تو را شیطان زبان گشوده به بی حرمتی تو را از بس گناه جامعه ما کبیره شد شیطان فتنه کفر فروش عشیره شد این شهر کوفه خیز عجب بی وفا شده است این سرزمین غرور تو را کربلا شده است هی حرف پشت حرف بگو سنگ پشت سنگ پیشانی مرام تو را آشنا شده است با دشنه ی ترانه به جنگ تو آمدند هی واژه واژه نیزه به سویت رها شده است از سوزشان به حیثیتت حمله کرده اند در خیمه ی حریم تو آتش به پا شده است یک روز دشمنت حرمت را خراب کرد امروز گوشه گوشه زمین سامرا شده است غم نیست ای امام ،زمان دست شیعه است ایران که هیچ نبض جهان دست شیعه است خون علی است در رگ ما موج می زند این لشگر شماست اگر فوج می زند رودیم و موجهای خروشان می آوریم با اشکهایمان همه طوفان می آوریم مثل همیشه مست کلام هدایتت در هر فراز جامعه ایمان می آوریم از سامرا به مردم جی یک اشاره کن مردانی از قبیله سلمان می آوریم سربازهای پا به رکابی برایتان... اصلا سپاهی از خود ایران می آوریم مردانت از تمام زمین جمع می شوند ما نیز پرچمی ز خراسان می آوریم این شیعه تن به فتنه ی رنگین نمی دهد این آسمان مجال به شاهین نمی دهد